کد مطلب:276481 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

چه کسانی مستحق شفاعتند؟
بدان كه - خداوند شفاعت شافعان را به من و تو روزی گرداند - جز اهل ایمان كسی شایستگی و استحقاق شفاعت ندارد، چنان كه خداوند متعال می فرماید: «لا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضی»؛ [1] شفاعت نمی كنند مگر برای آن كه خدا پسندد. كه در تفسیر البرهان و غیر آن از امام كاظم و امام رضاعلیهما السلام آمده: یعنی شفاعت نكنند مگر برای آن كه خداوند دینش را پسندیده است. [2] .

اضافه بر این كه خلاف این مطلب را در بین علمای امامیه ندیده ام، روایاتی نیز بر آن دلالت دارد:

در بحار از حضرت صادق علیه السلام روایت شده كه فرمود: مؤمن برای رفیق خودش شفاعت می كند مگر این كه ناصبی باشد، كه اگر هر پیامبر مرسل و فرشته مقرّب برای یك نفر ناصبی شفاعت كنند شفاعت داده نمی شوند. [3] .



[ صفحه 456]



و در حدیث دیگری از آن حضرت است: همسایه برای همسایه اش و دوست برای دوستش شفاعت می كند، و چنانچه فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل در حقّ یك ناصبی شفاعت كنند شفاعتشان پذیرفته نیست. [4] .

و در تفسیر علی بن ابراهیم قمی از امام صادق علیه السلام درباره آیه شریفه: «لا یَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً»؛ [5] شفاعت ندارند مگر آن كه نزد پروردگار رحمان پیمانی بسته باشد. فرمود: شفاعتشان پذیرفته نیست و شفاعت نمی شود برای آن ها، و شفاعت نمی كنند مگر برای كسی كه نزد خداوند پیمانی بسته باشد، مگر برای كسی كه به جهت ولایت امیر مؤمنان علی و امامان بعد از اوعلیهم السلام اجازه داده شود، كه پیمان نزد خداوند همین است.... [6] .

و پُر واضح است كه مؤمنین دو دسته هستند: یكی صالحان و اطاعت كنندگان و دیگر معصیت كاران. حال این سؤال پیش می آید كه آیا شفاعت شامل حال نیكوكاران و معصیت كاران هر دو می شود یا اختصاص به نیكوكاران یا معصیت كاران دارد؟ چند قول است، و حقّ همان قول اوّل است، یعنی شمول و فراگیری شفاعت نسبت به هر دو طایفه نیكووكاران و معصیت كاران، نسبت به نیكوكاران، شفاعت موجب زیاد شدن ثواب و بالا رفتن درجات است و نسبت به معصیت كاران، مایه رهایی از عقوبت و دفع ضررها یا به اضافه رستگاری به منافع. دلیل بر این - گذشته از آن كه شفاعت بر هر دو نوع صادق است - چند روایت است از جمله:

1 - ثقة الاسلام كلینی در اصول كافی ضمن حدیثی طولانی از امام محمد باقرعلیه السلام آورده كه فرمود: قرآن صاحب خود را به پیشگاه پروردگار متعال می برد و می گوید: پروردگارا! بنده تو است، و تو بهتر از همه علم به او داری، او پیوسته مرا مواظبت می كرد، به خاطر من دشمنی می نمود، و در راه من دوست می داشت، و در راه من دشمنی می ورزید. پس خداوند - عزّوجلّ - می فرماید: بنده مرا به بهشت وارد كنید و از جامه های بهشت بر او



[ صفحه 457]



بپوشانید، و تاجی بر سرش قرار دهید، هنگامی كه این امور را برایش فراهم سازند بر قرآن عرضه شود، به قرآن می گویند: آیا راضی شدی به آنچه نسبت به دوستت انجام شد؟ می گوید: پروردگارا من این را برای او اندك می بینم، پس به تمام خیر او را فزونی بخش.

آن گاه خداوند - عزّوجلّ - می فرماید: به عزّت و جلالم سوگند كه امروز پنج چیز - با فزونی - برای او و كسانی كه در مرتبه او هستند هدیه می كنم: اینان جوانانی باشند كه پیر نشوند، و سالم بمانند كه بیمار نگردند، و بی نیازانی كه فقیر نشوند، و خوشحالانی كه محزون نگردند، و زندگانی كه هیچ نمیرند. سپس امام باقرعلیه السلام این آیه را تلاوت كرد: «لا یَذُوقُونَ فِیهَا المَوْتَ إِلاَّ المَوْتَةَ الأُولی»؛ [7] و جز آن مرگ نخستین دیگر هیچ طعم مرگ را نچشند. این حدیث در وقوع شفاعت با درخواست برداشتن عقاب و فزونی ثواب، نصّ است [كه تأویل وتوجیه در آن راه ندارد] .

2 - از روایت ابوایمن - كه در نكته دوم گذشت كه: «هیچ كس از اولین و آخرین نیست مگر این كه روز قیامت نیازمند شفاعت محمدصلی الله علیه وآله است» - نیز این استفاده می شود كه همه مؤمنین - حتی اطاعت كنندگان - بلكه پیغمبران گذشته و صالحان از امّت های پیشین نیز محتاج به شفاعت رسول اكرم صلی الله علیه وآله می باشند، چون عبارت حدیث عامّ است و همه را شامل می شود. البته معلوم است كه نیاز صلحا به شفاعت آن حضرت نه برای برداشته شدن عذاب است چون زمینه و جایی برای عذاب آنان نیست، بلكه این شفاعت برای بالا رفتن درجات و فزونی عنایات است.

در تقویت این روایت، خبری است كه در بحار از امام صادق علیه السلام آمده كه فرمود: هیچ احدی از اوّلین و آخرین نیست مگر این كه روز قیامت، محتاج شفاعت محمدصلی الله علیه وآله است. [8] .

3 - در بحار و البرهان از عیّاشی از عیص بن القاسم از حضرت امام صادق علیه السلام مروی است كه فرمود: روز قیامت جنّ و انس در یك دشت بازداشت می شوند، و چون توقفشان به طول می انجامد درخواست شفاعت می كنند، پس به هم می گویند: به سوی چه كسی



[ صفحه 458]



برویم؟ آن گاه به نزد نوح علیه السلام می آیند و از او تقاضای شفاعت می نمایند، می گوید: «هَیْهاتَ قَدْ رُفِعَتْ حاجَتِی»؛ دور است [من] حاجتم را به دیگری واگذاشتم. پس اهل محشر به هم گویند: نزد چه كسی برویم؟ گفته می شود كه: نزد ابراهیم علیه السلام. پس به سوی او می روند و درخواست شفاعت می كنند. می گوید: دور است، حاجتم بالا رفته. باز به هم می گویند: نزد چه كسی رویم؟ گفته می شود: نزد موسی علیه السلام بروید. به موسی مراجعه می كنند و از او شفاعت می خواهند، می گوید: هیهات! حاجتم بالا رفته. بار دیگر به هم گویند: به سوی چه كسی برویم؟ گفته شود: نزد عیسی علیه السلام بروید، نزد وی می روند و تقاضای شفاعت می كنند. می گوید: هیهات، حاجتم بالا رفته. پس [از هم] می پرسند: به سوی چه كسی برویم؟ گفته شود: نزد محمدصلی الله علیه وآله. آن گاه نزد آن حضرت روند و خواستار شفاعت شوند. پس آن جناب بااطمینان بپاخیزد تا در بهشت رود، حلقه در را می گیرد و آن را می كوبد. گفته می شود: این كیست؟ جواب آید كه: این احمد است، پس خوش آمد گویند و درب را باز كنند.

چون به بهشت نظر افكند به سجده افتد و پروردگار خود را به عظمت تمجید كند. فرشته ای می آید و می گوید: سرت را بردار و حاجت بخواه كه عطا می شوی، شفاعت كن كه شفاعتت پذیرفته است. پس برمی خیزد و ساعتی در بهشت راه می رود، سپس به سجده می افتد و پروردگار را به مجد و عظمت می خواند، كه فرشته ای به نزدش می آید و می گوید: سر بردار و حاجت بخواه كه به تو عطا می شود، و شفاعت كن كه شفاعتت پذیرفته است. پس برمی خیزد و هیچ چیزی درخواست نكند مگر این كه خداوند به او عطا نماید. [9] .

مجلسی رحمه الله گفته: «قَدْ رُفِعَتْ حاجَتِی»؛ حاجتم بالا رفته، یعنی: به سوی دیگری. خلاصه این كه من نیز از غیر خودم شفاعت می خواهم پس نمی توانم شما را شفاعت كنم.

می گویم: بدون تردید نیاز آن ها به غیر خودشان به خاطر نجاتشان از عذاب نیست زیرا كه آن ها معصومند، و عملی كه مقتضی عذاب باشد از آن ها سر نزده، بلكه نیازشان به جهت رسیدن به درجات برجسته ای است كه به آن ها نمی رسند مگر به واسطه كسی كه مقامش از آن ها بالاتر است یعنی محمد و خاندان معصوم او - صلّی اللَّه علیه و علیهم -.



[ صفحه 459]



اگر بگویید: این حدیث و نظایر آن با آنچه گذشت كه پیغمبران از جمله شفعای روز قیامت هستند، منافات دارد.

می گویم: منافاتی بین این دو نیست، چون مانعی ندارد كه آن ها به بركت مافوق خودشان به درجات و منافعی برسند، و مادون آن هابه بركت ایشان به درجات و منافعی نایل گردند و به شفاعتشان عذاب از آنان ساقط گردد - چنان كه شفاعت امامان برای مؤمنین و شفاعت مؤمنین برای خانواده هایشان اشاره گردید -.

و در بیان چگونگی شفاعت صدیقه طاهره فاطمه زهراعلیها السلام برای شیعیان و دوستان خود و شفاعت آنان برای دوستانشان مطالبی خواهد آمد كه این استبعاد را برطرف می سازد.

4 - در لئالی از امام باقرعلیه السلام آمده كه فرمود: دو مؤمنی كه در راه خدا با هم بوده اند در بهشت یكی از آن ها درجه اش بالاتر از دیگری می شود، پس عرضه می دارد: خدایا! این برادر و هم صحبت من است كه مرا به اطاعت تو امر می كرد و به ترك گناهم سوق می داد و به آنچه نزد تو هست ترغیب می نمود، پس بین من و او در این درجه جمع كن. آن گاه خداوند آن دو را در آن درجه قرار می دهد.

5 - در دارالسلام به نقل از كافی از امیر المؤمنین علیه السلام روایتی منقول است كه در آن آمده:... دو رفیق مؤمنی كه در زندگیشان در راه اطاعت خداوند تبارك و تعالی با هم دوستی كرده و به خاطر آن از خود گذشتگی هایی داشته اند یكی از آن ها پیش از دیگری می میرد. پس خداوند متعال منزلگاه او را در بهشت به وی می نمایاند. او برای دوستش شفاعت می كند و می گوید: دوست من، فلانی مرا به طاعت تو امر می كرد و در انجام آن یاری ام می نمود و از معصیت تو مرا نهی می كرد. خدایا! او را بر آنچه از هدایت می پسندی پایدار گردان تا آنچه به من نمایاندی به او نیز بنمایانی. پس خداوند درخواستش را اجابت می كند تا این كه در پیشگاه خداوند - عزّوجلّ - یكدیگر را ملاقات كنند، هریك به دوستش بگوید: خداوند تو را از دوستی ات خیری عطا فرماید كه مرا به طاعت خدا امر می كردی و از معصیت او نهی می نمودی....

این روایات دلالت می كند كه شفاعت شافعان برای افراد صالح از مؤمنین به منظور



[ صفحه 460]



افزایش ثواب واقع می شود، هم چنان كه شفاعت برای معصیت كاران واقع می گردد، به علاوه قائلین به اختصاص شفاعت به درخواست اسقاط عذاب، لازم است كه قائل شوند به این كه: در حقّ غاصبان نیز طلب ثواب باید باشد، به توضیح این كه: هركس قائل است كه نجات معصیت كاران از آتش جهنم به شفاعت شافعان حاصل می شود، همچنین قائل است كه به سبب آن شفاعت داخل بهشت می گردند، كه اگر شفاعت فقط طلب برداشتن عقوبت بود می بایست گفته شود: هركس برایش شفاعت گردد نه داخل بهشت می گردد و نه جهنم، چون زمینه بهشت رفتن برایش نیست و شفاعت مانع از افتادنش به جهنم است.

ممكن است مناقشه بشود به این كه: سبب داخل شدن به بهشت، ایمان است و وقتی عقاب بر اثر شفاعت برداشته شد دیگر مقتضی تحقق می یابد، پس شفاعت برای طلب ثواب نیست.

به این مناقشه به دو وجه می توان پاسخ داد:

وجه اوّل: این كه بعضی از روایات صراحت دارد كه داخل شدن به بهشت نیز با شفاعت است، چنان كه در امالی و بحار از رسول خداصلی الله علیه وآله آمده كه فرمود: هر آن زن كه شبانه روز پنج نماز بخواند، و ماه رمضان روزه بگیرد، و حجّ بیت اللَّه الحرام را بجای آورد، و زكات مالش را بپردازد، و شوهرش را اطاعت كند، و بعد از من از علی پیروی نماید، به شفاعت دخترم فاطمه علیها السلام داخل بهشت می شود. [10] .

و در بحار در حدیث شفاعت فاطمه علیها السلام و دوستانش آمده؛ پس خداوند می گوید: ای دوستان من! بازگردید و بنگرید هركه به محبّت فاطمه علیها السلام شما را دوست داشته، و هر آن كه شما را به خاطر محبّت فاطمه علیها السلام غذا داده، و هركه به محبّت فاطمه علیها السلام شما را پوشانیده، و هركه در راه محبّت فاطمه علیها السلام جرعه ای نوشانیده، هركس به راه محبّت فاطمه غیبتی از شما رد كرده، دستش را بگیرید و او را داخل بهشت نمایید.... [11] .

و در حدیث دیگری از حضرت ابوجعفر باقرعلیه السلام است كه فرمود: مؤمن برای همسایه اش شفاعت می كند در حالی كه هیچ حسنه ندارد. عرضه می دارد: پروردگارا!



[ صفحه 461]



همسایه من آزارها را از من دفع می كرد. پس در حقّ او شفاعت داده می شود، خدای تبارك و تعالی فرماید: من پروردگار توام و در پاداش دادن به او شایسته تر من هستم. پس او را داخل بهشت گردانَد و حال آن كه برای او حسنه ای نیست، و كم ترین مؤمنین از حیث شفاعت، برای سی تن شفاعت می كند، در این هنگام اهل آتش می گویند: «فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ وَلا صَدِیقٍ حَمِیمٍ»؛ [12] پس برای ما شفاعت كنندگان و یا دوستان صمیمی نیست. [13] .

و در بحار و البرهان از رسول اكرم صلی الله علیه وآله منقول است كه فرمود: چون مردم روز قیامت محشور شوند، آوازدهنده ای مرا ندا كند: ای رسول خداصلی الله علیه وآله! خداوند - جلّ اسمه - برای تو جزا دادن به دوستانت و دوستان اهل بیتت كه در راه تو به آن ها دوستی ورزیده و به خاطر تو به طرفداری از آن ها با دشمنانشان دشمنی كرده اند، پاداش دادن به این ها را به دست تو قرار داده، پس تو به آنچه می خواهی به ایشان پاداش ده. آن گاه می گویم: پروردگارا! بهشت. سپس هركجای بهشت كه بخواهم آن ها را جای دهم، و آن مقام محمودی است كه به آن وعده شده ام. [14] .

وجه دوم: درست است كه اخبار دلالت دارد كه ایمان سبب داخل شدن به بهشت می شود، و ثواب بر ایمان مترتّب است، ولی نه این كه بی واسطه و سبب باشد. پس شاید مقصود از این اخبار آن است كه هركس مؤمن نباشد داخل بهشت نمی شود، امّا این كه احتیاج به شفاعت ندارد، دلیلی بر اثباتش نیست.

نتیجه این كه: هر دو قسم شفاعت محقّق و ثابت است، و اشكال رفع گردید.

گفتنی است كه خداوند تعالی برای تحقیق این مطلب به بركت خاندان پیغمبر اهل ذكرعلیهم السلام مرا توفیق داد، با این كه كلام بزرگانی كه گفته هایشان را دیده ام از تشریح آن خالی است.

اما كسانی كه شفاعت را در طلب فزونی ثواب برای اهل طاعت منحصر دانسته اند به ظواهر بعضی از آیات استدلال كرده اند، از جمله: «ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلا شَفِیعٍ یُطاعُ»؛ [15] برای ستمگران هیچ دوستی نیست و شفاعت كننده ای كه اطاعت شود هم ندارند.



[ صفحه 462]



و معصیت كار ستمگر است: «وَما لِلظَّالِمِنَ مِنْ أَنْصارٍ»؛ [16] برای ستمگران یارانی نیست. «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ»؛ [17] پس شفاعت شافعان سودی به حال آنان ندارد.

و جواب از همه این ها این كه: منظور از ظالمین و ستمگران در این آیات و امثال این ها كفار و ناصبیان و كسانی كه امامان برحقّ را از مقاماتی كه خداوند متعال برای آنان قرار داده پایین تر دانسته و دیگران را بر ایشان مقدم داشته اند، و كسانی كه در حال جهل به امام زمانشان می میرند و نظایر این ها می باشد، كه سرانجام امرشان به عدم ایمان منتهی می شود. و دلیل بر این معنی - علاوه بر آنچه گذشت و خواهد آمد - اخبار بسیار بلكه متواتری است كه این جا جای ذكر آن ها نیست، و مقتضای جمع بین ادلّه نیز همین است.

و امّا آنان كه شفاعت را در خصوص درخواست اسقاط عقوبت از مستحقّین آن می دانند به دو امر استدلال و استناد كرده اند:

اوّل؛ گفته اند: اگر شفاعت فقط در فزونی ثواب باشد ابطال می كند. و می توان از این استدلال جواب داد به این كه: ما قبول نداریم كه تلازمی در مقدّم و تالی یاد شده باشد. چون شفاعت را چنین معنی كردیم كه شخص از كسی كه مافوق او است خیر و نیكی را برای پایین تر از خودش درخواست كند. حال آن كه در این جا شفاعت، مطلق طلب فزونی معنی شده، و این مغالطه واضحی است.

حاصل این كه: مطلب ما نظیر عنوان طلب است كه افراد و اقسام مختلفی دارد، یكی امر و فرمان، و یكی سؤال، و یكی استدعا، كه اگر طلب از مافوق به پایین تر باشد آن را امر می نامند، و اگر پایین تر از مافوق چیزی طلب كند آن را سؤال خوانند، و اگر از مساوی چیزی طلب كرده آن را استدعا گویند. مطلب ما هم همین طور است، اگر طلب منفعت و ثواب از شخصی برای پایین تر از خودش باشد شفاعت است - مانند شفاعت پیغمبر



[ صفحه 463]



اكرم صلی الله علیه وآله كه فزونی ثواب ها و بالا رفتن درجات را برای امّت خود بخواهد - و هرگاه این طلب از پایین تر و برای شخص بالاتر شد دعا می شود مثل صلوات و درود فرستادن امّت بر پیغمبرصلی الله علیه وآله و دعاهای آنان برای آن حضرت.

دوم: استدلال دوم ا ینها احادیثی است كه بر اختصاص شفاعت به گنهكاران دلالت دارد از جمله: پیغمبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: شفاعت من برای اهل كبائر از امّتم ذخیره است. و نیز آن حضرت علیه السلام فرمود: شفاعت من برای كسانی از امّتم می باشد كه گناهان كبیره مرتكب شده اند و امّا نیكوكاران پس بر آن ها باكی نیست. و همچنین از آن حضرت آمده: و امّا شفاعت من در صاحبان كبائر (گناهان بزرگ) - به استثنای شرك و ظلم - می باشد.

جواب از این استدلال این كه: منظور از این روایات بیان مصداق بارزتر و قسمت كامل تر شفاعت است نه منحصر كردن شفاعت در یكی از دو قسم، و شاهد بر آن دلایلی است كه قبلاً آوردیم.


[1] سوره انبياء، آيه 28.

[2] البرهان: 57:3.

[3] بحار الانوار: 41:8.

[4] بحار الانوار: 42:8.

[5] سوره مريم، آيه 87.

[6] سوره مريم، آيه 87.

[7] سوره دخان، آيه 56.

[8] بحار الانوار: 42:8.

[9] بحار الانوار: 47:8.

[10] بحار الانوار: 59:8.

[11] بحار الانوار: 52:8.

[12] سوره شعرا، آيه 100.

[13] بحار الانوار: 56:8.

[14] بار الانوار: 39:8.

[15] سوره غافر، آيه 18.

[16] سوره بقره، آيه 270.

[17] سوره مدّثّر، آيه 48.